تی‌اس الیوت، برتراند راسل و راننده تاکسیِ کنجکاو

تی‌اس الیوت –شاعر و نویسنده‌ی مشهور امریکایی انگلیسی- تعریف می‌کند در یکی از دفعاتی که در لندن سوار تاکسی شده بود، راننده با نگاه نخست پرسیده: شما الیوت هستید؟ و در پاسخ حیرت نویسنده‌ی مشهور از این بازشناسی، ادعا کرده یک‌بار برتراند راسل هم سوار تاکسی‌اش شده و گفتگویش با فیلسوف مشهور را چنین نقل می‌کند: ازش پرسیدم، خوب لرد راسل، این زندگی چیه واقعا؟ … میدونی، نتونست بهم بگه!

 داستان فوق چنان مختصر است که از آن تعابیر متفاوتی می‌شود. برخی می‌گویند فیلسوف مشهور در ده-پانزده دقیقه چه می‌توانست بگوید و اگر می‌گفت هم چیز چندانی دستگیر راننده نمی‌شد. برخی معتقدند، روایت نشان می‌دهد یکی از آخرین بازماندگان فیلسوفان در شکل کلاسیکش، که بیش از نیمی از عمر خود را صرف چنین مباحثی کرد، سرانجام نمی‌توانست پرسشی چنین ساده اما مهم را پاسخ گوید. برخی دیگر هم بر این نظرند که سوالات این‌چنینی پاسخ ندارد

 راسل آدمی بود مشهور به شوخ‌طبعی و حاضرجوابی، بسیار بعید است نمی‌توانسته چیزهایی سرهم کند تا موجب حیرت راننده‌ی کنجکاو شود. در حوالی سال‌های 1930، ویل دورانت به او نامه‌ای بلندبالا نوشت و از وی خواست درباره‌ی معنی و ارزش زندگی بگوید، پرسشی که با بسیاری از چهره‌های دیگر هم طرح کرد، از چرچیل و استالین تا آینتشین و فروید و توماس مان. راسل در پاسخی فوقِ کوتاه نوشت: در حال حاضر چنان گرفتارم که متقاعد شده‌ام زندگی هیچ معنایی ندارد … و دو سه خط دیگر در همین حال و هوا.

 پاسخش به راننده‌ی تاکسی هم احتمالا باید چنین چیزهایی باشد. بسیار بعید است دورانت به این نتیجه رسیده باشد که: بفرما، این هم از فیلسوف مشهور، پس این همه سال صرف چی شده؟ راننده‌ی تاکسی اما ظاهرا چنین نتیجه‌ای گرفته بود. با این حال، احساسی غریزی می‌گوید راننده از نتیجه‌ی مکالمه راضی‌تر بوده تا ویل دورانت.

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Twitter picture

You are commenting using your Twitter account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

Blog at WordPress.com.

%d bloggers like this: