هراکلیتوس از فلاسفه ی به اصطلاح پیشاسقراط است. القاب متعددی داشت، یکی فیلسوف گریان ، و دیگری مبهم یا نامفهوم. لقب نخست نتیجه ی نگاه تیره و اندوهباری بود که به زندگی بشر داشت، می گویند هرگز به سیمپوزیوم (چیزی شبیه به مهمانی به صرف نوشیدنی) دعوت نمی شد، شاید جهت برهم نخوردن عیش حضار تا مراعات حال ایشان. لقب دوم به واسطه ی زبان مغلق، نامفهوم و گاه بی معنایی بود که در نوشتن به کار می برد. بی جهت نیست که گفته می شود سه تن از غیر قابل درک ترین فیلسوفان معاصر – هگل، هایدگر و ویتگنشتاین – (به شکل استعاری) تصویری از او بر دیوارشان داشته اند.؛ در یکی از سرراست ترین اظهاراتش، شکوه کرد که آدمیزاد در تمام عمر خویش مشغول خوابگردی ست، حال آنکه در زندگی نیاز به تامل و درون اندیشی دائمی و دقیق است. شاید پرسیده شود در چند هزارسال تمدن بشر، کمبود هر چه بوده، واعظ کم نداشته ایم، حال چه نیازی ست به متفکری از سه هزار سال پیش، آن هم بدون هیچ مطلب مکتوبی؟ شاید یک دلیل کافی باشد. جمله ای بسیار مشهور که بارها به اشتباه به دیگر مشاهیر نسبت داده شده: “هرگز نمی توانید در یک رودخانه دوبار قدم بگذارید.” جمله ای که بعدها افلاطون نیز در نوشته هایش به کار برد و قرن هاست در متون فلسفی تکرار می شود.؛ هراکلیتوس معتقد بود جهان در تغییر دائم است، به زبانی دیگر تنها چیزی که ثابت است تغییر دائمی است. از این رو، بار دوم، نه شما همان جسم پیشین هستید و نه آب رودخانه همان. دیدگاهی به نسبت امروزین و پسند جهان پس از مدرنیسم. شاید اگر حرف های بیشتری از او باقی مانده بود، نام و اعتبارش هم بیشتر بود.
عکس فیلسوف مبهم بر دیوار فیلسوفانِ مبهم تر

Leave a Reply