این جانوری که در این ویدیو مشغول شناست از سه زاویه اهمیتِ جدی پیدا کرده. اسم این گونه تینوفورا است (Ctenophora)که ظاهرا در فارسی شانهداران میگوییم. اما اهمیتی که صحبتاش شد: نخست تصور میشد نیاکانِ جانوران (و ما) به اسفنجها میرسد.
گونهای که در مرزِ میانِِ جانوربودن یا نبودن قرار میگیرد. دستگاه عصبی و ماهیچه ندارند و در نتیجه حرکت نمیکنند، به کفِ دریاها میچسبند و با فیلترکردنِ آب تغذیه میکنند. پس مجادله بر سرِ جانوربودن یا نبودنشان موضوعیت یافت اما نظر به تولید برخی پروتئینها که فقط مختص جانوران است و همچنین ترکیبات دیانای نشان میداد بیشتر جانوراند تا هرگونهی دیگری. در نتیجه شکلی از تاریخِ تکامل فرض را بر این می گذاشت که اسفنجها جایی باید به فرمی پیچیدهتر تغییر یافته باشند که حاوی سلول عصبی باشد و ادامهی ماجرا تا امروز.
اما برخی دانشمندان در اوایل قرن بیستویکم پیشنهاد دادند شاید جانوران از شانهداران ریشه گرفته باشند و نه اسفنجهای دریایی. پذیرفتنِ این ایده دشوار بود: یکی به این دلیل که روایت فعلی تغییر مییافت و تکامل، فرم پیچیدهتری مییافت و دیگر اینکه شانهداران ارگانیزم پیچیدهتری بودند حاویِ ماهیچه و سیستم عصبی. مجادله بین دو اردوگاه ادامه یافت تا در نهایت در مطالعهای تازه نقشهی ژنوم این دو گونه مدرکِ به نسبت محکمی به دست داد: تغییرات ژنتکی عمده در این دو گونه رخ داده و واضح است شانهداران از اسفنجها ریشه نگرفتهاند. به زبان ساده، نیاکانی مشترک وجود داشته، شانهداران به راه خودشان رفتهاند و اسفنجها رفتهرفته دستگاه عصبی و ماهیچهها را (شاید در اثر بیتحکی و بینیازی به آنها) از دست دادهاند. ضمنا، شانهداران قاعدتا باید نیاکانی داشته باشند دارای سیستم عصبی و ماهیچههایی سادهتر.
نکتهی دوم که برای متخصصان و علاقهمندان سیستم عصبی جالب است یک واقعیت کمابیش مطلق است. سیستم عصبی متشکل از نورونها مختلف (یا همان سلول عصبی) و ارتباط آنها یا همان سیناپسهاست. سیناپس یک فاصلهی بسیار کوتاه میان دو سلول است که ارتباط الکتریکی میان دو نورون را از طریق رهاشدنِ ترکیبات شیمیایی ممکن میکند. به زبان ساده، جریان الکتریکی از نورون عبور میکند و در انتها با ترکیب شیمیایی در سیناپس به سلول دیگر و جریان الکتریکی دیگر منجر میشود. نامیدن فعالیت دستگاه عصبی با نام الکتروشیمیایی به همین دلیل است. مطالعهدقیقِ سیستم عصبی شانهداران نشان داد خبری از سیناپس نیست. و این عمیقا حیرتآور است. یعنی شکلی دیگر از دستگاه عصبی وجود دارد که به کل به ترتیب دیگری کار میکند.
نکتهی آخر و جنبیِ این کشف، بازگشتی جالب به یکی از اختلافات تاریخی و مشهور در عصبشناسی و تاریخ علم است. در سالهای انتهایی قرن نوزدهم مطالعهی شبکهی عصبی برای نخستین به یک نقطهی عطف رسیده بود و دو دانشمند مطرح ایدههایی متضاد داشتند: کامیلو گُلجی -بیولوژیست ایتالیایی- معتقد بود نورونهای به هم متصل و شبکهای یکپارچه شکل میدهند، چند سال بعد رامون کاهال -عصبشناس اسپانیایی- سیناپس را کشف و مدعی شد فاصلهای میان هر دو سلول آنها را از هم جدا میکند. هر دو بعدتر به خاطر مشارکتشان در پیشرفت علم جایزهی نوبل گرفتند. نزدیک به شش دهه بعد بود که میکروسکوپهای الکترونیکی توانستند برای اولین بار سیناپس را نشان دهند و عملا حرف کاهال تایید و نامش جاودانه شود. کشف تازه اما نشان میدهد گلجی هم بیراه نگفته بود و این اعجابآور است که کسی بر اساس شواهد برخطا باشد و دههها بعد کشف تازهای نشان دهد او هم تا حدی محق بوده است. اگرچه هیچکدام با ابزار زمان خود نمیتوانستند قاطعانه وجود یا عدم وجود فاصله میان دو سلولِ عصبی را دریابند.
و شاید جالبترین پرسشی که میتوان با این کشف پرسید: ادراک در سیستم عصبیِ بدونِ سیناپس چه اندازه با سیستم با سیناپس متفاوت است؟
علی صدر
شهریورماه ۱۴۰۲


بیان دیدگاه