نویسنده‌/روزنامه‌نگاری مشهور در یکی از فرودگاه‌های نیویورک غذا (برگر و سیب‌زمینی سرخ‌کرده) و مشروبی (ویسکی) سفارش می‌دهد و عکسی از آن را به همراه قیمت (۷۸دلار) در توییتر منتشر می‌کند. با این توضیحِِ مختصر که "برای همین است مردم معتقدند وضعِ اقتصاد آمریکا فاجعه است". آن توییت واکنش‌هایی فراتر از تصور می‌گیرد و اسباب تمسخرِ نویسنده‌ی معتدل و محترم می‌شود چون قیمتِ ادعایی با محتویات عکس نمی‌خواند. میم‌های فراوانی هم از زمین و زمان می‌بارد از عکس‌های عجیب و غریبی با برچسب ۷۸دلار.

 

واضح بود که دیر یا زود پای صاحبِ رستورانی که غذا و مشروب از آن خریده شده به میان خواهد آمد تا تکلیف آن عدد باورنکردنی روشن شود. مدیر رستوران اعلام می‌کند بررسیِ صورتحساب نشان داده حدود ۸۰درصدِ آن عددِ کذایی چند شات ویسکی بوده و نه برگر و سیب‌زمینیِ نگون‌بخت که در عکس خودنمایی می‌کنند و کازه‌کوزه‌ها بر سرشان خراب شده. و بعد به طعنه خطاب به نویسنده‌ی مشهور نوشته: "شما به نوشیدن ادامه بده، پولش با ما". 

 

از آن جالب‌تر اقدام بعدی‌شان است. بلافاصله پوستری منتشر می‌کنند با این مضمون که برگر و سیب‌زمینی و دو شات ویسکی، نه ۷۸ که ۱۷.۷۸ دلار و نامش را گذاشتند تخفیفِ ویژه‌ی بروکز (با اشاره به نام نویسنده: دیوید بروکز).

 

نکته این‌جاست: به جای واکنشی عصبی و جستجو برای یافتنِ توطئه علیه رستورانِ خویش، یا بحث برسرِ قیمتِ مواد اولیه، با خونسردی و کمی چاشنیِ طنز از یک موقعیتِ ناخواسته و از آسمان افتاده که نام رستوران را در عرضِ یک‌ساعت در برابر چشمِ میلیون‌ها آدم قرار داده نهایت استفاده را می‌برند. اسکار وایلد زمانی گفته بود "تنها یک چیز بدتر از آن است که درباره‌ی آدم حرف بزنند و آن هم این‌که درباره‌ی آدم حرف نزنند". در نتیجه، با یک پوستر و شوخی‌گرفتنِ اتفاقی که پیش‌تر ممکن بود به ضررشان تمام شود، ماجرا را تبدیل به کمپینِ تبلیغات برای خویش کردند. 

 

واکنشِ صاحبِ رستوران را به زبانِ رایج برخوردی کول (cool) به حساب می‌آورند، به این معنا که نه تنها سخت‌نگرفته بلکه کارش باحال و بامزه هم بوده. کسانی ممکن است فرصت را از دست نداده و توجه دهند ردِ پای فرهنگِ سرمایه‌داریِ پدرسوخته در این ماجرا آشکار است. اگر بشود با رفتارِ کول، چند دلاری بیشتر پول درآورد، چرا که نه؟ اتفاقا سرمایه‌داریِ پدرسوخته قبلا توانسته بود از خودِ مفهوم کول هم پول در بیاورد، رفتارِ ضمنی و تلویحی بر مبنای آن که جای خود دارد. 

 

واژه‌ی کول از درونِ فرهنگِ رنگین‌پوستانِ آمریکا (یا آمریکاییانِ آفریقایی‌تبار) بیرون آمد و به رفتاری اشاره داشت که با نوعی بی‌اعتناییِ طعنه‌آمیز با نظامِ ارزشیِ مسلط -که قاعدتا متعلق به سفیدپوستان بود- روبه‌رو می‌شد. دورانِ به اصطلاح بیداری و آگاهی رنگین‌پوستان از حقوق خویش بود و بخشی از آنان رفته‌رفته در تلاش بودند هویتی مستقل را بر پایه‌ی سلایق و خصوصیاتِ خویش شکل دهند. کول‌بودن نوعی رفتارِ مقابله‌جویانه بود، به‌هیچ‌انگاشتنِ اصول و سنت‌های حاکم بر جامعه. هم نو و هم مدرن به حساب می‌آمد و هم‌زمان برخاسته از فرهنگ خودشان بود و حتی موسیقیِ خودش را داشت؛ سبکی موسوم به Cool Jazz

 

مطالعات سال‌های بعد اما نشان داد که محبوبیتِ بسیار چشمگیرِ سیگارهای منتول (خنک‌کننده و غالبا با طعم نعناع) در بین آمریکاییانِ آفریقایی‌تبار هم ارتباطی تنگاتنگ با آن مفهوم داشت. از یک نظر، تصوری غلط شکل‌گرفته بود که سیگارهای منتول را سالم فرض می‌کرد و هم‌چنین، با رشدِ قابل‌توجه مصرف ماری‌جوانا، ایده‌ای رواج داشت که سیگارهای منتول، اوجِِ خلسه و سرخوشیِ آن را طولانی می‌کند. 

 

اما از همه جالب‌تر رواجِ یک برندِ مشخصِ سیگار بود: Kool. اسنادِ عمومی‌شده بعدها نشان داد کمپین تبلیغاتِ آن سیگارِ منتول متوجه مفهوم Cool در میانِ آمریکاییانِ آفریقایی‌تبار بود و تشابه اسمی میان آن دو را به عنوانِ فرصتی یگانه از دست نداد. پوسترهای تبلیغاتی مملو از تصاویر مردان و گاهی زنانِ رنگین‌پوست بود که در ژست‌های مُدِ روز، آن سیگار را به عنوانِ بخشی از شیوه‌ی زیست نوآورانه تبلیغ می‌کردند.

 

وقتی در نظر آوریم آن وقایع در دلِ سال‌های دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ میلادی رخ داد، هم‌زمان با جنبش حقوقِ سیاهان به رهبری لوتر کینگ، مسئله جالب‌تر می شود. کینگ در سال ۱۹۶۸ و به واسطه‌ی فعالیت‌های گسترده‌اش در دفاع از حقوقِ آفریقایی‌تباران کشته‌شد و در همان زمان جوانانِ بی‌شمارِ رنگین‌پوستی برای شیک به نظر آمدن سیگار Kool می‌کشیدند که آشکارا به پشتوانه‌ی طعم خنک‌اش (cool) و شباهتِ ظاهری‌اش به مفهومِ (cool) به عنوانِ گزینه‌ی منحصربه‌فرد و متعلق به فرهنگِ  آفریقایی‌تباران به نظر می‌آمد. 

 

پوسترها و تمام جنبه‌های آن ژست‌ها و حتی خودِ محصول و صاحبان‌اش بی‌شک نمایندگانِ همان فرهنگی بودند که آدمِ کول قرار بود با رفتار کول‌مابانه با آن به مقابله برخیزد. منتها، دینامسیمِ میان افرادِ جامعه‌ی انسانی، ارزش‌ها، فرهنگ و روحیات و رفتارها پیچیده‌تر از آن است که بتوان با چند قاعده و اصل تکلیف‌اش را یکسره کرد. عادتِ کلیشه‌ایِ ما در مواجهه با این قبیل روایت‌ها لعن و نفرین متهمان همیشگی‌ست. از آن مفهومی انتزاعی -مثلِ روشن‌فکر- می‌سازیم که بشود همه‌جوره فحش‌باران‌اش کرد بدونِ آن‌که گوینده به دردسر بیافتد و لازم باشد چیزی یا کسی تغییر کند. تازه شیک هم هست، نه تنها مقهورِ آن هیولا نیستیم بلکه به پر و پایش هم می‌پیچیم.  

 

در هر حال، مفهومِ کول رفته‌رفته در انگلیسی رایج شد و مصداق‌‌هایش بیشتر به محدوده‌ی سنیِ نوجوانی کشیده شد. امروزه به وفور به کار می‌رود و کمابیش هیچ اثری از معنای نخست‌اش در خود ندارد. وقتی باراک اوباما در کسوتِ نخستین رئیس‌جمهورِ رنگین‌پوست و در مراسمی بزرگ در برابرِ مارک زاکربرگ صاحب وقتِ فیسبوک گفت تصمیم دارد مالیات ثروتمندان را افزایش دهد، زاکربرگ (به عنوان یکی از ثروتمندترین‌های جهان) جواب داد I`m cool with that. مفاهیم و آدم‌ها در مخلوط‌کنِ تاریخ و زمان.

 

علی صدر    

مهرماه ۱۴۰۲