دسته: مقاله
-
هستهی سختِ طبیعتِ غیرمنطقیِ انسان

منتشرشده در شمارهی پانزدهم بارو حوالی سال ۱۹۴۸ و در کشورِ کانادا به صد اقامتگاه نامهای نوشته شد با مضمونِ درخواست رزروِ یک اتاق. یکصد نامه با امضای آقای لاکوود و یکصد نامه با امضای آقای گرینبرگ؛ همه به یکشکل و با یک متن. درحالیکه ۹۵درصدِ نامههای آقای لاکوود پاسخ گرفته و ۹۳درصدشان با تاییدِ…
-
نیمهی تاریکِ امید

منتشرشده در ویژهنامهی نوروزی اعتماد زمانی قدرتمندترین زنِ سرزمین خویش بود، همسرِ پادشاه. بختاش که برگشت، از چشم افتاد، به روابط خارج از عرف متهم، محاکمه و زندانی شد تا زمان اعداماش فرا رسد. مقرر بود جلادی با شمشیر سر از تناش جدا کند. نوشتهاند اگرچه آن اتهامها را واهی میدانست و لحظهای از انکارِ…
-
رادیکال ولی بردبار، خشمگین اما آرام

(منتشر شده در مجله بارو – شمارهی دوازدهم) مهمترین درسی که میتوان از تاریخ گرفت به یادداشتنِ این واقعیت است که درسهای تاریخی بیشتری وجود دارند و ما از آنها بیخبریم. در نخستین سالهای دههی ۱۸۳۰ در برخی مناطقِ ایالات متحده عدهای آدمِِ پیشرو حولِ ایدهای عمیقا انسانی اما در همانحال بهشدت مجادلهبرانگیز گردِ هم…
-
پرسـهزدن میانِ جاودانـگی و فراموشــی

از نگـــاهِ جــــرج اُرول و مقــــالهی کتابِ بدِ خوب پسزمینه چندهفتهای از پایانِ جنگ جهانی دوم میگذشت. با دهها میلیون کشته، آوارگی و بیخانمانی و جنایت و تجاوز در لایههای مختلف جامعه، چهرهی قارهی اروپا به تصویری آخرالزمانی میمانست. در برخی شهرها که از نابودیِ مطلق جان به در برده بودند نه اثری از بانک…
-
ریشه را بزن، درخت فرو میافتد

وقتی در پاسخ به نظر، گوینده را هدف میگیریم (منتشر شده در مجله بارو – شمارهی یازدهم) " از بزرگترین فواید کلمات، یکی هم پنهانکردنِ افکارِ ماست" ولتر حمله به سیاستهای رئیسجمهور با خطابکردنِ او به عنوان "مردک احمق، مست، عنتر، کند و متقلب" بیشتر به عباراتی امروزی میماند از صفحهی اکانتی ناشناس در گوشهی…
-
ندای نَریز-بِریز در داگویل

آنچه سالها از مدعیانِ اصلاحات شنیده میشد ترکیبی از مغلطه در حرف و پادرمیانی به عنوان روش بود. ادعا میکردند چکیدهی تفکرات پیشرو و تحولخواهِ جامعهاند اما خواستهایشان در نهایت بیشتر به منوی غذای آخر شب رستورانی میمانست که پیشخدمت با بیحوصلگی میخواند: اینها مدتیست تمام شده، آن چندتا را هم امروز نداریم و این…
-
میخکوب بر صلیبِ گذشتهی ویران (۲)

رفتار تحقیرآمیز در زمانِ وقوع اسبابِ حقارت میشود چون نیرویِ اجتماعیِ تحقیرکننده و تحقیرشونده نابرابر است. باید در نظر داشت، هر اتهام یا ادعایی به تحقیر مخاطب نمیانجامد، دستِ بالای تحقیرکننده است که اتهام را در چشم ناظر جا میاندازد و مخاطبِ حملهاش را زمین میزند بدین رو، تحقیرشده، در اقلیتبودن، مطرودماندن و کوچکشدن را…



