• Home
  • Essays
  • Observations
  • notes
  • More
    • Home
    • Essays
    • Observations
    • notes
  • Home
  • Essays
  • Observations
  • notes

asadr.info

asadr.infoasadr.infoasadr.info

فهرست مشاهدات

اصطلاح‌طلبی، خوشگلی، توصیه‌های روان‌کاو و روزی که شب است

اصطلاح‌طلبی، خوشگلی، توصیه‌های روان‌کاو و روزی که شب است

اصطلاح‌طلبی، خوشگلی، توصیه‌های روان‌کاو و روزی که شب است

 در دیالوگی از فیلم مَنهَتن، زن (مریل همینگوی) می‌گوید: «وقتی باهام ازدواج کردی از گذشتم خبر داشتی» و مرد (وودی آلن) جواب می‌دهد «آره اتفاقا روان‌کاوم بهم هشدار داده‌بود منتها خیلی خوشگل بودی، منم یه روان‌کاو دیگه پیدا کردم». بحث در این‌باره که تمایز عقل و احساس چیست و کدام‌یک در لحظه‌ی تصمیم‌گیری تاچه‌اندازه رشته‌ی امور را در اختیار دارد از حیث قدمت و عمق و تنوع، آن‌قدر هست که نتوان مدعی شد در این قلمرو کسی خواهد توانست حرف آخر را بزند.  : ...ادامه

سانسورزدگی و چیزهایی که فکر می‌کنیم می‌دانیم

اصطلاح‌طلبی، خوشگلی، توصیه‌های روان‌کاو و روزی که شب است

اصطلاح‌طلبی، خوشگلی، توصیه‌های روان‌کاو و روزی که شب است

  

در مقدمه‌ی رمانِ کم‌نظیر رگتایم -اثر ادگار لورنس دکتروف با ترجمه‌ی نجف دریابندری- مترجم اعتراف می‌کند به حکم ضرورت حدود ده‌خطی حذف شده و در ادامه در جمله‌ای حقیقتا جالب می‌نویسد «حذفِ ناگزیر این چند سطر به روال داستان صدمه‌ای نمی‌زند، اما مترجم از این بابت متاسف است». جمله‌ی مختصر و مفیدِ مترجم، قلب یکی از مجادله‌برانگیزترین مباحث فرهنگی را نشانه می‌گیرد و دست روی دعوایی می‌گذارد تمام‌ناشدنی. نیمه‌ی نخست ...

ادامه در سایت زنو

من آدم مهمی‌ام

اصطلاح‌طلبی، خوشگلی، توصیه‌های روان‌کاو و روزی که شب است

من آدم مهمی‌ام

 فوریه 1959 برتراند راسل تقریبا هشتاد و هفت ساله بود. اعتبار و شهرت اجتماعی و علمی‌اش در آن روزگار نیازی به تاکید ندارد. در همان ایام و چند باری در برخی نشریات انگلیسی او را که عموما با عنوان لرد راسل شناخته می‌شد، با ادوارد راسل – نویسنده و مورخ انگلیسی- که وی نیز به همین عنوان ملقب بود، اشتباه گرفتند. برتراند راسل پیشنهاد داد نامه‌ای به امضا هر دو به سردبیر مجله‌ی تایمز نوشته شود به این مضمون: ...ادامه

وارثانِ تراژدی

آنچه تن‌آور می‌نمود نسیمی شد و بر باد رفت

من آدم مهمی‌ام

 یادداشتی درباره‌ی فیلم MASS
 

رنج‌ها یکسان نیستند، حتی اگر خاستگاه‌شان یکی باشد. و هیچ دو انسانی نخواهند دانست دردِ آن دیگری چه اندازه است حتی اگر هر دو از یک درد در عذاب باشند...

ادامه در سایت زنو

آنچه تن‌آور می‌نمود نسیمی شد و بر باد رفت

آنچه تن‌آور می‌نمود نسیمی شد و بر باد رفت

آنچه تن‌آور می‌نمود نسیمی شد و بر باد رفت

 یادداشتی درباره‌ی اقتباس سینمایی اخیر از تراژدی مکبث
 

هر انسانی –هر اندازه نیک، هر اندازه خوش‌نام- در نهان خویش رویاهایی شوم دارد که از تصورشان می‌هراسد. مکبث ناخواسته یا از سر تزلزل دست به تجسم‌بخشیدن یکی‌شان زد. سرگذشت این ویرانی، هم‌چون سایه‌ای پشت سر تک‌تک آدم‌هاست. یکایک ما.

ادامه در سایت زنو

تاملات خواب‌آلود

آنچه تن‌آور می‌نمود نسیمی شد و بر باد رفت

آنچه تن‌آور می‌نمود نسیمی شد و بر باد رفت

 نوشته‌اند بتهوون به رغم بیماری‌های متعددی که از آن‌ها رنج می‌برد شب‌ها هم راحت می‌خوابید و هم منظم: ده شب تا شش صبح. در فرهنگ عامه مشهور است خواب راحت با وجدان آسوده ارتباطی مستقیم دارد و فرض بر این است که آدم‌های شرور از چنین نعمتی بی‌بهره‌اند. کابوسِ ریچارد سوم و مواجهه با تک تک قربانیان‌اش از مشهورترین نمونه‌های چنان باوری است.  ... ادامه

وقتی نام، فقط یک کلمه نیست

حسادت هنرمندانه یا هنرمند حسود / روان‌شناسی حسادت در چند اثر هنری

وقتی نام، فقط یک کلمه نیست

 کلنجار با گذشته‌ی خویش به بهانه‌ی فیلم "نام کوچک"
فرزند خانواده‌ای معمولی در شهری کوچک که به شغل کارمندیِ پدرش بی‌علاقه است و ترجیح می‌دهد هنرمند شود ممکن است استعداد چندانی نداشته باشد، و با سرخوردگی از واکنش به نقاشی‌های کمابیش معمولی‌اش، تصمیم بگیرد پایه‌گذار تمدنی نو شود؛ البته نه با انقلابی در سبک‌های نقاشی، بلکه ابتدا با لشکرکشی به لهستان و سپس به خاک و خون کشیدنِ سرتاسر اروپا.  شوخیِ کمابیش خنکی می‌گوید . . .

ادامه در سایت زنو

دانلود نسخه‌ی پی‌دی‌اف

کاستن از ژرفای اندوه

حسادت هنرمندانه یا هنرمند حسود / روان‌شناسی حسادت در چند اثر هنری

وقتی نام، فقط یک کلمه نیست

 سوفکل، نمایشنامه‌نویس بلندآوازه‌ی یونان باستان، در جمله‌ای نومیدانه نوشت: "اگر می‌توانستیم شرارت‌ها را با سوگواری درمان کنیم و مردگان را با اشک‌های خویش برخیزانیم، آن‌گاه گریستن ارزشی والاتر از زر می‌یافت". با این‌وجود آدمی می‌گرید، چه بی‌اراده و چه با تصمیم خویش، چه از سرناتوانی و درماندگی و چه از ورای خشم و قدرت، چه در تنهایی و یا در برابر دیدگان بسیار. متفکرانی بر این عقیده‌اند که گریستن رفتاری است مختص انسان، و اگرچه از چشمان برخی حیوانات قطراتی جاری می‌شود، مشخصات و کارکردی متفاوت دارد؛ در نظر ایشان و در معنایی عاطفی و در قالب رفتاری تکرارشونده، تنها انسان است که می‌گرید. و پرسش این است که چرا؟   ... ادامه 

حسادت هنرمندانه یا هنرمند حسود / روان‌شناسی حسادت در چند اثر هنری

حسادت هنرمندانه یا هنرمند حسود / روان‌شناسی حسادت در چند اثر هنری

در ستایش چای و چای نوشیدن / از دوشس بِدفورد و جرج اُروِل تا محمد قائد و هنری جیمز

 با دیدن تابلوی "حسادت" اثر ادوارد مونک، چنین به نظر می‌آید فردی که چشم به ما دوخته از آن‌چه در پس‌زمینه می‌گذرد ناخشنود است. چهره‌ی سرد اما نگاه نافذش نشان از ذهن شلوغش دارد. پرسش این است: آیا آن‌چه در تابلو دیده می‌شود ذهنیات اوست یا رویدادهایی در عالم واقع؟ ... ادامه

در ستایش چای و چای نوشیدن / از دوشس بِدفورد و جرج اُروِل تا محمد قائد و هنری جیمز

در ستایش چای و چای نوشیدن / از دوشس بِدفورد و جرج اُروِل تا محمد قائد و هنری جیمز

در ستایش چای و چای نوشیدن / از دوشس بِدفورد و جرج اُروِل تا محمد قائد و هنری جیمز

 هندی‌ها با صادرات برخی از بهترین نمونه‌هایش، چینی‌ها با کشف و معرفی‌ انواع مختلفش، روس‌ها با سماور و نحوه نوشیدنش و انگلیسی‌ها با جهانی کردن و ارتقا درجه‌ی فرهنگی‌اش به خصوص با معرفی مفهوم وقتِ چای –که حدود بعدازظهر و عصر است و به معنای نشستن است و استراحت کردن، چای نوشیدن و گپ زدن- هریک نقش، جایگاه و موقعیتی یگانه در فرهنگ جهانی چای برای خویش یافته‌اند... ادامه

یک لیوان چای مطبوع / جرج اُروِل

در ستایش چای و چای نوشیدن / از دوشس بِدفورد و جرج اُروِل تا محمد قائد و هنری جیمز

چگونه مخالفت کنیم / ترجمه‌ی مطلبی از پال گراهام

 وقتی به دستور چای درست‌کردن خود نگاه می‌کنم، دستِ‌کم یازده نکته‌ی برجسته می‌یابم. در باب دوتایشان توافقی عمومی وجود دارد، اما دستِ‌کم چهارتایشان شدیدا بحث‌برانگیزند. یازده قاعده‌ی من، که تک‌تک‌شان طلایی به حساب می‌آید، از این قرارند: ... ادامه

چگونه مخالفت کنیم / ترجمه‌ی مطلبی از پال گراهام

در ستایش چای و چای نوشیدن / از دوشس بِدفورد و جرج اُروِل تا محمد قائد و هنری جیمز

چگونه مخالفت کنیم / ترجمه‌ی مطلبی از پال گراهام

 اگر نویسنده‌ی متنی در اینترنت باشید، چه در وبسایتی شخصی، چه در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر و فیسبوک، احتمالا از بسیاری بازخوردها و اظهاراتی که در بخش نظرات و ذیل متن اصلی می‌آید کلافه شده‌اید. گراهام اظهارات و بازخوردهای رایج در اینترنت را دسته‌بندی کرده و نشان می‌دهد کدام مورد را باید جدی گرفت و کدام‌یک فاقد حداقلی از استدلال و معنا بوده، و در نتیجه بی‌ارزش است ... ادامه

فهرست مشاهدات

برتری من و ما بر دیگران / رنگ، نژاد، قوم، زبان و رسوم بهانه است

برتری من و ما بر دیگران / رنگ، نژاد، قوم، زبان و رسوم بهانه است

برتری من و ما بر دیگران / رنگ، نژاد، قوم، زبان و رسوم بهانه است

 پرسش این است  وقتی ما ایرانی‌ها به مسئله‌ی برتری نژادی می‌پردازیم آن‌را موضوعی صرفا بیرونی می‌بینیم و خود را در حکم ناظر، یا آن‌را مشکلی درونی هم در نظر می‌گیریم؟ ودوم این‌که آیا در برتریِ نژادی ویژگی متمایزی وجود دارد یا خود یکی از اشکال برتری طلبی است؟ با طرح این دو پرسش، تلاشم یافتن راهی است برای هدر نرفتن این هیجان عمومی و فراگرفتن چیزی هراندازه کوچک، آموزه‌ای که برای ما نیز مفید باشد ... ادامه

مروری کوتاه بر "دروغ‌گویی" به مثابه‌ی رفتار

برتری من و ما بر دیگران / رنگ، نژاد، قوم، زبان و رسوم بهانه است

برتری من و ما بر دیگران / رنگ، نژاد، قوم، زبان و رسوم بهانه است

 کانت معتقد بود دروغ ­گفتن یا راست­ گفتن به فرد بستگی دارد، انتخابی­‌ست آزاد بر پایه‌­ی اراده‌­ی شخص، انتخابی برآمده از اعتقادات اخلاقی او. برخی معتقدند، سازوکار جهان شاید به آن تمیزی و مرتبی که فیلسوفِ سخت­گیر آلمانی می‌­پنداشت نباشد. بچه‌­ها بسیار سریع‌­تر از آن­که بفهمند چی به چی است و سر و سامانی به نظام اخلاقی و اعتقادات خویش دهند، شروع به دروغ گفتن می‌­کنند... ادامه

روان شناسی پشیمانی / در پشیمانی سودی هست یا نیست؟

برتری من و ما بر دیگران / رنگ، نژاد، قوم، زبان و رسوم بهانه است

بماند برای بعد . . ./ در مذمت یا ستایش به تعویق انداختن

  شدت و دفعات پشیمانی به عوامل متفاوتی وابسته است. جهان­ بینیِ فرد، البته در این بین تاثیر شگرفی دارد؛ ساموئل بِکِت –نویسنده­ ی ایرلندی- نوشت: "پشیمان هیچ چیز نیستم، تنها پشیمانی­ ام از آن است که متولد شدم". اما در نگاهی کلی و کمتر دراماتیک  ... ادامه

بماند برای بعد . . ./ در مذمت یا ستایش به تعویق انداختن

بماند برای بعد . . ./ در مذمت یا ستایش به تعویق انداختن

بماند برای بعد . . ./ در مذمت یا ستایش به تعویق انداختن

 وودی آلن، در یکی از دیالوگ­های آنی ­هال، فیلم­ مشهورش، می­گوید: "غذای اینجا افتضاح است، تازه کم هم میدن!" برخی افراد اصولا در حال اعتراضند که زمان برای انجام کاری کافی نبوده است و در عین حال، بیشترِ همان زمان محدود را صرف به تعویق انداختن می­کنند  .  ... ادامه

دایناسورهایی که بر سقف راه می­ روند

بماند برای بعد . . ./ در مذمت یا ستایش به تعویق انداختن

دایناسورهایی که بر سقف راه می­ روند

  عنوان بالا به شوخی می ­ماند، اما هر شوخی، بالقوه می­ تواند رنگ و بویی از واقعیت گرفته باشد.  ... ادامه

حق با هیچ کس نیست

بماند برای بعد . . ./ در مذمت یا ستایش به تعویق انداختن

دایناسورهایی که بر سقف راه می­ روند

 اغلب مردم دوست دارند بر صحنه ی عمومی دیده شوند. حرف هایشان و خودشان نیز جدی گرفته شوند. پیش از این و در دوران پیشامدرن، عده ی معدودی از افراد طبقات فوقانی جامعه بخت دیده شدن و جدی گرفته شدن داشتند ... ادامه

Copyright © 2023 asadr.info - All Rights Reserved.

This website uses cookies.

We use cookies to analyze website traffic and optimize your website experience. By accepting our use of cookies, your data will be aggregated with all other user data.

Accept